تماشای بهار
(همراه با معنی شعر و لغات و آرایه ها)
این شعر در قالب قصیده سروده شده و مؤلفّان کتاب منتخبی از ابیات آن را در کتابِ درسی حاضر آورده اند
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشایِ بهار
بامداد: سپیدهدم، اوّل صبح لیل و نهار: شب و روز(آرایهی تضاد دارد). دامنِ صحرا: اضافهی استعاری سپیده دمِ روز اوّل فروردین که روز و شب با هم برابر است؛ دامنهی صحرا، و تماشای زیباییهای بهار بسیار خوشایند است. |
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد، که ندارد به خداوند اقرار
آفرینش: عالم هستی تنبیه: بیدار باش خداوند: صاحب، دارنده خداوندِ دل: صاحبدل، عارف زیباییهای جهانهستی وسیلهی بیدار باش کسانی هستند که دل دارند و هرکس به وجود خداوند اعتراف نکند دل ندارد (انسان نیست). |
این همه نقش عجب بر در و دیوارِ وجود هر که فکرت نکند، نقش بُود بر دیوار
نقش عجب: زیباییهای عجیب، تصاویر شگفتانگیز در و دیوارِ وجود: اضافهی استعاری فکرت: تفکر، اندیشه تکرار «نقش» و «دیوار» به جهت تأکید مطلب و «آرایهی تکرار» است. با اینهمه زیباییهای عجیب که بر در و دیوار عالم هستی خلق شده است، اگر کسی در وجود خداوند اندیشه نکند، مانند نقاشی روی دیوار، بیجان و مُرده است. |
کوه ودریا و درختان همه درتسبیحاند نه همه مستمعی فهم کند این اسرار
کوه و دریا و درختان: آرایهی مراعات نظیر تسبیح: خدا را به پاکی یاد کردن، سبحان الله گفتن. مستمع: شنونده، شنوا اسرار: رموز تمام عناصر جهان از کوه، دریا و درختان همه خدا را به پاکی یاد میکنند ولی هر شنوندهای قادر به درک این اسرار نیست. |
خبرت هست که مرغان سحر میگویند آخِر ای خفته، سر از خوابِ جهالت بردار؟
خبرت هست: آیا خبر داری؟ مرغان سحر: خروسِهایی که سحرگاهان میخوانند خفته: خوابیده خوابِ جهالت: اضافهی تشبیهی آیا خبر داری که خروس سحری به بانگ بلند میگوید: ای کسی که خوابیدهای، سر از خواب نادانی و بیخبری بردار؟
|
تا کی آخر چو بنفشه سرغفلت در پیش حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
«بیداری» برای«نرگس» و «غفلت» برای «بنفشه»تشخیص یا جانبخشی است. سرِ غفلت: اضافهی استعاری خواب و بیدار: آرایهی تضاد بنفشه و نرگس: تناسب یا مراعات نظیر دارند حیف: ستم تا به کی مانند بنفشه در عالم بیخبری عمر خود را صرف کنی؟ این ستم زیادی است که تو خوابیده باشی، در حالیکه نرگس بیدار است. |
که تواند دهد میوهی الوان از چوب؟ یا که داند که بر آرد گلِ صد برگ از خار؟
الوان: رنگارنگ، متنوّع چوب: درخت دانستن:(در اینجا) توانستن. بر آرد: بهوجود آورد، ایجاد کند گل و خار: آرایهی تضاد سؤال بیت از نوع «تأکیدی» است. چه کسی میتواند از چوب میوههای رنگارنگ و متنوّع تولید کند، یا چه کسی میتواند از بوتهی خار، گل صد برگ بوجود آورد؟ |
عقل حیران شود از خوشهی زریّن عنب فهم عاجز شود از حقّهی یاقوت انار
حیران: متحیّر عنب: انگور زرّین: طلایی عاجز: ناتوان عقل انسان از زیبایی خوشه انگور شگفتزده میماند و فهم انسان ازدرک درخشندگی و زیبایی جعبهی یاقوترنگِ انار، عاجز است. ایهام: در لغت به معنی «به گمان افکندن» و در اصطلاح ادبی، به آوردن یک واژه در دو معنای متفاوت، ایهام می گویند. عقل حیران شود از خوشهیِ زرّینِ عنب فهم عاجز شود از حقّهیِ یاقوتِ انار حقّه: 1) صندوقچه جواهرات 2) مکر و فریب فهم عاجز شود از حقّهیِ یاقوتِ انار معنی اوّل مصراع: درک انسان از دریافتِ زیباییِ صندوقچهی یاقوتهای انار، ناتوان است. معنی دوم مصراع: انسان از درک فریبی که از دانههایِ یاقوت رنگ انار میخورد، ناتوان است |
پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز ماه و خورشید مسخر کند لیل و نهار
تقدیر: سرنوشت، اندازه گرفتن. عزیز: گرانقدر، کمیاب، نادر. مُسخّر: رام، مُطیع، فرمانبر ماه و خورشید و لیل و نهار: مراعات نظیر(شبکهی معنایی) دارند. «ماه و خورشید» و «لیل و نهار»: آرایهی تضاد خداوند پاک و بی عیبی که به فرمان او، ماه و خورشید، و روز و شب، مطیع و رام او هستند. |
تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او همه گویند و یکی گفته نیاید ز هزار
اندر: حرف اضافه رحمت: مهربانی کرم: سخاوت، بخشندگی تا روز قیامت همهی انسانها از بخشندگی و مهربانی خداوند سخن میگویند؛ درحالی که یک هزارم آنچه را لازم است، بجا نمیآورند |
نعمتت بار خدایا، زِ عدد بیرون است شکرِ انعامِ تو هرگز نکند شکرگزار
زِ عدد بیرون است: بیشمار است انعام: بخشش، دهش، نعمت بخشیدن خدایا، نعمتهایی که به ما دادی بیشمار است و هیچ فرد سپاسگزاری نمیتواند سپاس نعمتهای تو را به جای آورد. |
سعدیا، راست رُوان گوی سعادت بردند راستی کن که به منزل ترسد کج رفتار
راست رُوان: روندگانِ راهِ راست گویِ سعادت بردند: به خوشبختی و سعادت رسیدند گویِ چیزی را بردن: کنایه از موفّقیّت در چیزی. راست و کج: آرایهی تضاد ای سعدی، روندگان راه راستی و درستی به کامیابی و خوش بختی رسیدند؛ تو نیز راهِ راست را پیش بگیر، زیرا کجرفتار به مقصد نمیرسد. |